تمايل جنسی و برتری جويی مردانه
چرا مقامات قضایی ايران زنا را "جرمی سنگين" می دانند؟ چگونه و به چه شکل، تمايلات جنسی يک زن، سامان و نظم اجتماعی را در معرض خطر قرار می دهد؟ چرا اين زنان هستند که بيشتر از مردان به مرگ بيرحمانه و فجيع توسط سنگسار محکوم می شوند؟
پاسخ اين پرسش ها را می توان در یک باور اسلامی جستجو کرد که بر فرضيه ی میل جنسی زنانه ی فعال بنا شده است. اين نيروی پرحرارت و قوی که اگر مهار نشود، فتنه ها به پا کرده و زندگی دينی و مدنی مردان را تهديد خواهد کرد.
با اين همه، چندان اثری از وجود روابط نامشروع خارج از ازدواج بين دو جنس مخالف در ايران، پیش از آغاز قرن بیستم پيدا نمی کنيم. در زمان حکومت سلسله ی قاجار (۱۹۲۵-۱۷۹۶ میلادی)، روابط همجنس گرایانه بین مردان بسیار رایج بود و متولیان مذهبی که در آن زمان از قدرت سیاسی برخوردار نبودند، نمی توانستند مجازات وضع شده در قوانین اسلامی را در مورد این خاطیان به اجرا در آورند. عشق مردانه خلاصه شده بود در عشق ورزیدن به دلدار، امرد (پسر نوجوان) و مخنث (مرد بالغ)، و معيار زيبايی جنسيتی نبود. (۱) با پیدایش مدرنيته در ايران (یکی از ره آوردهای انقلاب مشروطه که زنان نيز در آن حضوری چشمگير داشتند) تمايل و رابطه ی همجنس گرايانه همچون شکلی ناهنجار و عقب مانده از رابطه ی جنسی تلقی شد و علت رایج شدن آن نیز در محبوس و منزوی بودن زنان در اندرونی ها و تفکیک جنسی به حساب آمد. بدين ترتيب ميل به رابطه ی جنسی با جنس مخالف شرط لازم برای رسيدن به تجدد و مدرنيته شد. حضور اجتماعی زنان و مردان در فضای عمومی می بايست شرايط پديد آمدن اين ميل را آسان نموده، شکل جديدی از زندگی خانوادگی را موجب شده و ازدواج را از حالتی قراردادی به نيت توليد مثل و استمرار نسل، به شکل رابطه ای عاشقانه در آورد. ازدواج عاشقانه ی مورد تاييد و تمجید ايرانيان نوگرا بدين سان بود که زنان همواره همراه و همنشين شوهران خود باشند و عليرغم پيوندهای سنتی خود با ديگر زنان، الويت رادر عشق ورزی و وفاداری برای همسر خود قائل شوند. و اما مردان، مايل بودند برتری و امتيازات ويژه ی خود در چارچوب ازدواج را به عنوان قراردادی جنسی و تضمين کننده ی استمرار نسل در اختیار خود نگه دارند. بدین ترتیب مدرنیته به سبک ایرانی به صورت نظامی مردسالارانه شکل گرفت و در دل این نظام مردسالاری، رابطه ی جنسی با جنس مخالف به یک هنجار و قاعده تبدیل شد.
زنان مشروطه خواه که بيشتر آنان دختران و يا خواهران انقلابيون بودند، انجمن های نسوان را بنيانگذاری کردند تا بتوانند باب گفتگو در مورد حقوق اجتماعی و سياسی زنان را بگشايند. آنها که به شدت تحت تاثير جنبش های پاگرفته در غرب برای گرفتن حق رای زنان قرار داشتند، برای زنان ايرانی نيز خواهان همان حقوق سياسی شدند که مردان بعد از انقلاب مشروطه به دست آورده بودند. از این رو به منظور تحت فشار قرار دادن نمايندگان مجلس، در سال ۱۹۰۹ در مجلس شورای اسلامی بست نشستند. همزمان برای آگاه نمودن خواهران خود به انتشار مجلات مربوط به مسائل زنان اقدام کردند. با اين همه، مدرنيت به سبک و سياق ايراني به عهد خود برای دخالت دادن زنان در عرصه ها ی اجتماعی و سياسی وفادار نماند. دولت مدرن و يک دست مردانه، خود را موظف به حمايت و مراقبت از زنان می دانست و به آنها به چشم موجوداتی " ضعيف، بسيار حساس و تاثيرپذير" نگاه می کرد. حتا روشنفکران اصلاح طلب نيز معتقد بودند که بايستی زنان را از حوزه ی عمومی و سياسی کنار گذاشت. (۲) آنها يک صدا بر اين باور بودند که زايش و تربيت فرزندان مهمترين وظيفه ی اجتماعی و نقش طبيعی زنان ايرانی ست. به گمان آن ها، مشارکت زنان در سياست با "طبيعت" زنانه در تناقض بود. اين روشنفکران فکر می کردند که زنان به آسانی تحت تاثير قرار می گيرند بنابراين بايستی مراقب پاکدامنی و ساده دلی آن ها باشند که از دست نرود. (۳)
با روی کار آمدن رضا شاه (۱۹۴۱-۱۹۲۵)- بنيانگذار سلسله ی پهلوی (۱۹۷۹-۱۹۲۵) که به شدت از اقدامات مصطفی کمال آتا ترک الهام می گرفت- اصلاحاتی در کشور پديد آمد تا ورود زنان به حوزه ی عمومی آسان و قانونمند شود. از آن جمله می توان به موارد زير اشاره نمود: افزايش مدارس دخترانه در مناطق شهري؛ تاسيس دانشگاه تهران در سال ۱۹۳۶ و راه يابی زنان به دانشگاه برای کسب تحصيلات عالي و در پی آن دست يابی به پاره ای از مشاغل به ويژه در موسسات آموزشی و ادارات دولتي و بالاخره کشف حجاب در سال ۱۹۳۶. ممنوعيت پوشش حجاب تنها مورد حمایت تعداد اندکی از زنان و مردانی قرار گرفت که به سنت های رايج بی اعتنا بوده و به سمت فرهنگ غربی گرايش بيشتری داشتند. به گمان تعداد بيشماری از زنان که ساليان سال در دنيای بسته ی ارزش های سنتی محبوس بودند، نداشتن حجاب با برهنگی برابر بود. برای شوهران، پدران و برادران این زنان که بنابر سنت و رسوم، پاسداران ناموس خانواده و پاکدامنی زنان و دختران و خواهرانشان به حساب می آمدند، کشف حجاب پیشامدی بود که آنها را از مردی و مردانگی محروم می ساخت. در نتیجه، کشف حجاب به جای آنکه زنان را تشویق به حضور هرچه بیشتر در حوزه های عمومی و اجتماعی نماید، تعداد بیشماری از آنان را به کنج خانه ها فرستاد. و اما برتری مردان به زنان و نظام مردسالارانه در قوانین مدنی ایران که به سال ۱۹۳۳ وضع شده و مبتنی بر قوانين اسلامی بود، تثبيت گرديد. طلاق شرعی و یک طرفه، چند همسری یا ازدواج موقت همچنان به قوت خود باقی ماندند؛ زنان همچون سابق تحت سرپرستی مردان قرار گرفتند و پیوند زناشویی بین زن مسلمان و مرد غیر مسلمان ممنوع اعلام شد. اما از سوی ديگر، دادگاه های اسلامی در سال ۱۹۳۶ برچیده شده و قوانین کیفری از روی الگویی اسلامی تقلید و نوشته نشدند.
در زمان حکومت محمد رضا شاه، حقوق زنان در حوزه ی خصوصی و عمومی بیشتر افزایش یافت. در سال ۱۹۶۳ زنان به حقوق سیاسی دست یافتند؛ از سال ۱۹۶۷ در پی تصویب و انتشار قانون حمایت خانواده، قوانین مدنی نیز دستخوش تغییراتی شدند. طلاق از نوع شرعی و به صورت یک جانبه منسوخ گشت و به صورت قضایی در آمد؛ چند همسری قانونمند شد؛ زنان حق طلاق و حق حضانت فرزندان بعد از جدایی را به دست آوردند و توانستند به مشاغل گوناگونی، از جمله پست قضاوت که تا آن زمان در انحصار مردان بود، دست پیدا کنند. (۴)
با وجودی که مفاهیمی چون زنا و مجازات سنگسار پیشتر در قوانین اسلامی وجود داشت اما تدوین این قوانین و به اجرا در آوردن آنها به زمان استقرار جمهوری اسلامی در ایران بر می گردد. مسئولین قضایی بر این باورند که زن زناکار تصویر پاکدامنی زن مسلمان را خدشه دار می کند و بنابراین بایستی به شدیدترین شکل ممکن او را مجازات کرد. کنترل و مراقبت از زنان، از جمله با مهار کردن میل جنسی آنها در چارچوب مشخصی مثل ازدواج، قدم دیگری در جهت تحکیم و تقویت نظام مردسالار و برتری جویی مردانه است. (۵) بار امانت سنت ها را بر دوش زنان گذاشتند؛ سنت هایی که به موجب آن ها تساوی بین زن و مرد به واسطه ی سلسله مراتبی طبیعی مرزبندی و محدود می شود. در این دیدگاه، مهمترین وظیفه ی زن زایش است و اگر میل جنسی ای دارد، بایستی آن را منحصرا در چارچوب ازدواج ارضا نماید. چارچوبی که زن را ملزم به برآوردن توقعات جنسی شوهرش می کند (ماده ی ۱۱۰۵ قوانین مدنی) و در این میان، قانون نیز برتری مرد را به منظور بازتولید مرد سالاری به رسمیت می شناسد. اگر زن از اطاعت شوهرش سر باز زند، قانون به شوهر این حق و اجازه را می دهد که او را تنبیه کند، ابتدا از دادن نفقه به او خودداری نماید (ماده ی ۱۱۰۸ قوانین مدنی) و در مواردی نیز او را طلاق دهد. موضوع اطاعت زن از شوهر مورد توافق بسیاری از صاحب نظران و متخصصین قوانین قضایی اسلامی قرار دارد که دلایل و برهان خود را از تعدادی آیات قرآنی در این زمینه اقتباس می کنند:
"زنان شما برای شما محل زراعتند. همان طور که در زراعت تخم لازم است تا ثمر دهد، از شما هم تخم لازم است تا اولاد عمل آید؛ به محل زراعت به هر قسم و در هر مکان که بخواهید برای جماع حاضر شوید. قبل از مرگ برای خود عمل صالح بفرستید [...]. مردان بر زنانشان ارجحند. به سبب خصوصیاتی که به واسطه ی آن ها خداوند مقام مردان را بر زنان برتری بخشیده است. زیرا مردان زحمت کشیده و نفقه ی زنان را داده و استراحت آنان را تامین می کنند. همانا زنان مومنه مطیع و فرمانبردارند [...]. زنانیکه علامت نافرمانی و عصیان از آنها ناشی شد و از عدم اطاعت آنها ترسیدید، در آن صورت آنها را موعظه کنید، اگر به موعظه اطاعت نکردند، با آنها همخوابگی و جماع را ترک کنید. اگر به اطاعت نیامدند آنها را بزنید، اگر به شما اطاعت کردند چه بهتر، دیگر برای آنها بهانه جویی نکنید، تا آنها را اذیت کنید. "(۶)
یک سنت گرای ایرانی با تکیه بر یکی از منابع مهم شیعه تاکید می کند: " از نظر اسلام بهترين زن مسلمان زنی است که غريزه ی جنسی اش در برابر شوهر زنده و بيدار باشد و در برابر بیگانگان خفته و آرمیده. شوهرش همواره او را خفته و خواهان ببیند و دیگران او را متنفر و در حصار. از نظر اسلام برای زن مستحب است که همواره برای شوهرش جاذبه داشته باشد. در حدیثی آمده است که روزی زنی از پیامبر در مورد حق شوهران می پرسد. پیامبر به او فرمود زیاد است. زن از پیامبر می خواهد پاره ای چند از این حقوق را برایش برشمارد. پیامبر پاسخ می دهد: زن باید خود را به بهترین بوهای خوش معطر کند و بهترین لباسش را بپوشد و خود را به بهترين زينتی که دارد بيارايد و هر صبح و شام خود را بر شوهرش عرضه دارد. "(۷)
در باور بعضی از نویسندگان مذهبی، لذت بردن زن از رابطه ی جنسی با همسرش، بهترین شیوه برای جلب نظر، آمادگی کامل و در دسترس بودن همیشگی او را فراهم می کند: " زن مسلمان بايد بداند که شوهر او انسانی است با ذوق و احساس و دارای غريزه و نياز. چنانکه گرسنه به غذا نياز دارد مرد نيز بيش از ۵۰ سال از عمرش را به تامين ذوق و احساس و اشباع غريزه ی جنسی نياز دارد. اگر همسرش نتواند به اين نياز پاسخ دهد مرد مجبور می شود همسر ديگری بگيرد. اما اسلام بر مرد نيز تکليف می کند که در رابطه ی جنسي، زنش را نيز خشنود سازد. بايستی بدن او را لمس نموده و او را ناز و نوازش دهد. زنان دوست دارند که شوهرشان، سينه ها و اندام تناسلی آنها را نوازش کند...اختلاف سنی بسيار زياد بين زن و شوهر می تواند سبب بروز مشکلات اساسی در روابط جنسی آن دو شود. بنابراین بهتر است که مرد بسیار مسن، دختری جوان را به همسری نگیرد. از نظر اسلام، اگر چنین شوهری نتواند میل و غريزه ی جنسی زن جوانش را ارضا نماید و وی مرتکب عمل زنا شود، در اين ميان شوهر نيز گناهکار است. او بايد حتا پيش از آنکه کار به جایی رسد که اين زن جوان دست به عمل زنا بزند، او را طلاق دهد." (۸)
زن نبايد اتاق خواب خود را از شوهرش جدا سازد و همان طور که پیشتر اشاره شد، او بايد همواره در دسترس و در خدمت نيازهای جنسی شوهرش بوده و حتا وانمود کند که بسيار مايل و مشتاق است:
" زن خوب اگر چه در حال نگرانی و اضطراب باشد، اگر چه آمادگی برای روابط جنسی نداشته باشد به روی شوهر نمی آورد و از تمکين او سر باز نمی زند. سعی می کند آنچنان خود را آماده نشان دهد که گويی از صميم قلب خواهان وصلت با اوست." (۹)
برآوردن نيازهای جنسی شوهر تا آن جا پيش می رود که ضرورت عمل به آن حتا از به جا آوردن وظايف دينی نيز مهم تر می شود:
" زن حق ندارد نماز خود را طولانی نمايد. هنگامی که شو هر در رختخواب منتظر اوست، او حق ندارد به اعمال مستحبی نماز چون تعقيبات نماز بپردازد." (۱۰)
بنابراین، میل جنسی زن توسط قوانین اسلامی به رسمیت شناخته می شود اما باید منحصرا در چارچوب یک معامله ی خرید و فروش (ازدواج دائمی یا موقت) قرار بگيرد. افزون بر اين، اين ميل می بایست مطيع ميل جنسی مرد و تحت تسلط او قرار گيرد. پس هر گونه حرکت و اقدام که ممکن است اين نظام سلسله مراتبي را زير سوال ببرد مجازاتی به دنبال دارد، مانند مجازات مرگ توسط سنگسار که برای زن زناکار تعيين شده است. مقامات رسمی و حقوقدانان تنها کسانی هستند که می توانند برای روشن کردن خط قرمز ها، آشکارا به بحث در مورد مسئله ی ميل جنسی بپردازند. در فيلم ها، رمان ها و يا داستان ها هرگونه نمايش ميل و اشتياق جنسي، هر نوع تماس بدنی بين زن و مرد ممنوع است و سانسور حتا شامل حال صحنه های در آغوش کشيدن پدر-دختر و مادر-پسر نيز می شود.
پاسخ اين پرسش ها را می توان در یک باور اسلامی جستجو کرد که بر فرضيه ی میل جنسی زنانه ی فعال بنا شده است. اين نيروی پرحرارت و قوی که اگر مهار نشود، فتنه ها به پا کرده و زندگی دينی و مدنی مردان را تهديد خواهد کرد.
با اين همه، چندان اثری از وجود روابط نامشروع خارج از ازدواج بين دو جنس مخالف در ايران، پیش از آغاز قرن بیستم پيدا نمی کنيم. در زمان حکومت سلسله ی قاجار (۱۹۲۵-۱۷۹۶ میلادی)، روابط همجنس گرایانه بین مردان بسیار رایج بود و متولیان مذهبی که در آن زمان از قدرت سیاسی برخوردار نبودند، نمی توانستند مجازات وضع شده در قوانین اسلامی را در مورد این خاطیان به اجرا در آورند. عشق مردانه خلاصه شده بود در عشق ورزیدن به دلدار، امرد (پسر نوجوان) و مخنث (مرد بالغ)، و معيار زيبايی جنسيتی نبود. (۱) با پیدایش مدرنيته در ايران (یکی از ره آوردهای انقلاب مشروطه که زنان نيز در آن حضوری چشمگير داشتند) تمايل و رابطه ی همجنس گرايانه همچون شکلی ناهنجار و عقب مانده از رابطه ی جنسی تلقی شد و علت رایج شدن آن نیز در محبوس و منزوی بودن زنان در اندرونی ها و تفکیک جنسی به حساب آمد. بدين ترتيب ميل به رابطه ی جنسی با جنس مخالف شرط لازم برای رسيدن به تجدد و مدرنيته شد. حضور اجتماعی زنان و مردان در فضای عمومی می بايست شرايط پديد آمدن اين ميل را آسان نموده، شکل جديدی از زندگی خانوادگی را موجب شده و ازدواج را از حالتی قراردادی به نيت توليد مثل و استمرار نسل، به شکل رابطه ای عاشقانه در آورد. ازدواج عاشقانه ی مورد تاييد و تمجید ايرانيان نوگرا بدين سان بود که زنان همواره همراه و همنشين شوهران خود باشند و عليرغم پيوندهای سنتی خود با ديگر زنان، الويت رادر عشق ورزی و وفاداری برای همسر خود قائل شوند. و اما مردان، مايل بودند برتری و امتيازات ويژه ی خود در چارچوب ازدواج را به عنوان قراردادی جنسی و تضمين کننده ی استمرار نسل در اختیار خود نگه دارند. بدین ترتیب مدرنیته به سبک ایرانی به صورت نظامی مردسالارانه شکل گرفت و در دل این نظام مردسالاری، رابطه ی جنسی با جنس مخالف به یک هنجار و قاعده تبدیل شد.
زنان مشروطه خواه که بيشتر آنان دختران و يا خواهران انقلابيون بودند، انجمن های نسوان را بنيانگذاری کردند تا بتوانند باب گفتگو در مورد حقوق اجتماعی و سياسی زنان را بگشايند. آنها که به شدت تحت تاثير جنبش های پاگرفته در غرب برای گرفتن حق رای زنان قرار داشتند، برای زنان ايرانی نيز خواهان همان حقوق سياسی شدند که مردان بعد از انقلاب مشروطه به دست آورده بودند. از این رو به منظور تحت فشار قرار دادن نمايندگان مجلس، در سال ۱۹۰۹ در مجلس شورای اسلامی بست نشستند. همزمان برای آگاه نمودن خواهران خود به انتشار مجلات مربوط به مسائل زنان اقدام کردند. با اين همه، مدرنيت به سبک و سياق ايراني به عهد خود برای دخالت دادن زنان در عرصه ها ی اجتماعی و سياسی وفادار نماند. دولت مدرن و يک دست مردانه، خود را موظف به حمايت و مراقبت از زنان می دانست و به آنها به چشم موجوداتی " ضعيف، بسيار حساس و تاثيرپذير" نگاه می کرد. حتا روشنفکران اصلاح طلب نيز معتقد بودند که بايستی زنان را از حوزه ی عمومی و سياسی کنار گذاشت. (۲) آنها يک صدا بر اين باور بودند که زايش و تربيت فرزندان مهمترين وظيفه ی اجتماعی و نقش طبيعی زنان ايرانی ست. به گمان آن ها، مشارکت زنان در سياست با "طبيعت" زنانه در تناقض بود. اين روشنفکران فکر می کردند که زنان به آسانی تحت تاثير قرار می گيرند بنابراين بايستی مراقب پاکدامنی و ساده دلی آن ها باشند که از دست نرود. (۳)
با روی کار آمدن رضا شاه (۱۹۴۱-۱۹۲۵)- بنيانگذار سلسله ی پهلوی (۱۹۷۹-۱۹۲۵) که به شدت از اقدامات مصطفی کمال آتا ترک الهام می گرفت- اصلاحاتی در کشور پديد آمد تا ورود زنان به حوزه ی عمومی آسان و قانونمند شود. از آن جمله می توان به موارد زير اشاره نمود: افزايش مدارس دخترانه در مناطق شهري؛ تاسيس دانشگاه تهران در سال ۱۹۳۶ و راه يابی زنان به دانشگاه برای کسب تحصيلات عالي و در پی آن دست يابی به پاره ای از مشاغل به ويژه در موسسات آموزشی و ادارات دولتي و بالاخره کشف حجاب در سال ۱۹۳۶. ممنوعيت پوشش حجاب تنها مورد حمایت تعداد اندکی از زنان و مردانی قرار گرفت که به سنت های رايج بی اعتنا بوده و به سمت فرهنگ غربی گرايش بيشتری داشتند. به گمان تعداد بيشماری از زنان که ساليان سال در دنيای بسته ی ارزش های سنتی محبوس بودند، نداشتن حجاب با برهنگی برابر بود. برای شوهران، پدران و برادران این زنان که بنابر سنت و رسوم، پاسداران ناموس خانواده و پاکدامنی زنان و دختران و خواهرانشان به حساب می آمدند، کشف حجاب پیشامدی بود که آنها را از مردی و مردانگی محروم می ساخت. در نتیجه، کشف حجاب به جای آنکه زنان را تشویق به حضور هرچه بیشتر در حوزه های عمومی و اجتماعی نماید، تعداد بیشماری از آنان را به کنج خانه ها فرستاد. و اما برتری مردان به زنان و نظام مردسالارانه در قوانین مدنی ایران که به سال ۱۹۳۳ وضع شده و مبتنی بر قوانين اسلامی بود، تثبيت گرديد. طلاق شرعی و یک طرفه، چند همسری یا ازدواج موقت همچنان به قوت خود باقی ماندند؛ زنان همچون سابق تحت سرپرستی مردان قرار گرفتند و پیوند زناشویی بین زن مسلمان و مرد غیر مسلمان ممنوع اعلام شد. اما از سوی ديگر، دادگاه های اسلامی در سال ۱۹۳۶ برچیده شده و قوانین کیفری از روی الگویی اسلامی تقلید و نوشته نشدند.
در زمان حکومت محمد رضا شاه، حقوق زنان در حوزه ی خصوصی و عمومی بیشتر افزایش یافت. در سال ۱۹۶۳ زنان به حقوق سیاسی دست یافتند؛ از سال ۱۹۶۷ در پی تصویب و انتشار قانون حمایت خانواده، قوانین مدنی نیز دستخوش تغییراتی شدند. طلاق از نوع شرعی و به صورت یک جانبه منسوخ گشت و به صورت قضایی در آمد؛ چند همسری قانونمند شد؛ زنان حق طلاق و حق حضانت فرزندان بعد از جدایی را به دست آوردند و توانستند به مشاغل گوناگونی، از جمله پست قضاوت که تا آن زمان در انحصار مردان بود، دست پیدا کنند. (۴)
با وجودی که مفاهیمی چون زنا و مجازات سنگسار پیشتر در قوانین اسلامی وجود داشت اما تدوین این قوانین و به اجرا در آوردن آنها به زمان استقرار جمهوری اسلامی در ایران بر می گردد. مسئولین قضایی بر این باورند که زن زناکار تصویر پاکدامنی زن مسلمان را خدشه دار می کند و بنابراین بایستی به شدیدترین شکل ممکن او را مجازات کرد. کنترل و مراقبت از زنان، از جمله با مهار کردن میل جنسی آنها در چارچوب مشخصی مثل ازدواج، قدم دیگری در جهت تحکیم و تقویت نظام مردسالار و برتری جویی مردانه است. (۵) بار امانت سنت ها را بر دوش زنان گذاشتند؛ سنت هایی که به موجب آن ها تساوی بین زن و مرد به واسطه ی سلسله مراتبی طبیعی مرزبندی و محدود می شود. در این دیدگاه، مهمترین وظیفه ی زن زایش است و اگر میل جنسی ای دارد، بایستی آن را منحصرا در چارچوب ازدواج ارضا نماید. چارچوبی که زن را ملزم به برآوردن توقعات جنسی شوهرش می کند (ماده ی ۱۱۰۵ قوانین مدنی) و در این میان، قانون نیز برتری مرد را به منظور بازتولید مرد سالاری به رسمیت می شناسد. اگر زن از اطاعت شوهرش سر باز زند، قانون به شوهر این حق و اجازه را می دهد که او را تنبیه کند، ابتدا از دادن نفقه به او خودداری نماید (ماده ی ۱۱۰۸ قوانین مدنی) و در مواردی نیز او را طلاق دهد. موضوع اطاعت زن از شوهر مورد توافق بسیاری از صاحب نظران و متخصصین قوانین قضایی اسلامی قرار دارد که دلایل و برهان خود را از تعدادی آیات قرآنی در این زمینه اقتباس می کنند:
"زنان شما برای شما محل زراعتند. همان طور که در زراعت تخم لازم است تا ثمر دهد، از شما هم تخم لازم است تا اولاد عمل آید؛ به محل زراعت به هر قسم و در هر مکان که بخواهید برای جماع حاضر شوید. قبل از مرگ برای خود عمل صالح بفرستید [...]. مردان بر زنانشان ارجحند. به سبب خصوصیاتی که به واسطه ی آن ها خداوند مقام مردان را بر زنان برتری بخشیده است. زیرا مردان زحمت کشیده و نفقه ی زنان را داده و استراحت آنان را تامین می کنند. همانا زنان مومنه مطیع و فرمانبردارند [...]. زنانیکه علامت نافرمانی و عصیان از آنها ناشی شد و از عدم اطاعت آنها ترسیدید، در آن صورت آنها را موعظه کنید، اگر به موعظه اطاعت نکردند، با آنها همخوابگی و جماع را ترک کنید. اگر به اطاعت نیامدند آنها را بزنید، اگر به شما اطاعت کردند چه بهتر، دیگر برای آنها بهانه جویی نکنید، تا آنها را اذیت کنید. "(۶)
یک سنت گرای ایرانی با تکیه بر یکی از منابع مهم شیعه تاکید می کند: " از نظر اسلام بهترين زن مسلمان زنی است که غريزه ی جنسی اش در برابر شوهر زنده و بيدار باشد و در برابر بیگانگان خفته و آرمیده. شوهرش همواره او را خفته و خواهان ببیند و دیگران او را متنفر و در حصار. از نظر اسلام برای زن مستحب است که همواره برای شوهرش جاذبه داشته باشد. در حدیثی آمده است که روزی زنی از پیامبر در مورد حق شوهران می پرسد. پیامبر به او فرمود زیاد است. زن از پیامبر می خواهد پاره ای چند از این حقوق را برایش برشمارد. پیامبر پاسخ می دهد: زن باید خود را به بهترین بوهای خوش معطر کند و بهترین لباسش را بپوشد و خود را به بهترين زينتی که دارد بيارايد و هر صبح و شام خود را بر شوهرش عرضه دارد. "(۷)
در باور بعضی از نویسندگان مذهبی، لذت بردن زن از رابطه ی جنسی با همسرش، بهترین شیوه برای جلب نظر، آمادگی کامل و در دسترس بودن همیشگی او را فراهم می کند: " زن مسلمان بايد بداند که شوهر او انسانی است با ذوق و احساس و دارای غريزه و نياز. چنانکه گرسنه به غذا نياز دارد مرد نيز بيش از ۵۰ سال از عمرش را به تامين ذوق و احساس و اشباع غريزه ی جنسی نياز دارد. اگر همسرش نتواند به اين نياز پاسخ دهد مرد مجبور می شود همسر ديگری بگيرد. اما اسلام بر مرد نيز تکليف می کند که در رابطه ی جنسي، زنش را نيز خشنود سازد. بايستی بدن او را لمس نموده و او را ناز و نوازش دهد. زنان دوست دارند که شوهرشان، سينه ها و اندام تناسلی آنها را نوازش کند...اختلاف سنی بسيار زياد بين زن و شوهر می تواند سبب بروز مشکلات اساسی در روابط جنسی آن دو شود. بنابراین بهتر است که مرد بسیار مسن، دختری جوان را به همسری نگیرد. از نظر اسلام، اگر چنین شوهری نتواند میل و غريزه ی جنسی زن جوانش را ارضا نماید و وی مرتکب عمل زنا شود، در اين ميان شوهر نيز گناهکار است. او بايد حتا پيش از آنکه کار به جایی رسد که اين زن جوان دست به عمل زنا بزند، او را طلاق دهد." (۸)
زن نبايد اتاق خواب خود را از شوهرش جدا سازد و همان طور که پیشتر اشاره شد، او بايد همواره در دسترس و در خدمت نيازهای جنسی شوهرش بوده و حتا وانمود کند که بسيار مايل و مشتاق است:
" زن خوب اگر چه در حال نگرانی و اضطراب باشد، اگر چه آمادگی برای روابط جنسی نداشته باشد به روی شوهر نمی آورد و از تمکين او سر باز نمی زند. سعی می کند آنچنان خود را آماده نشان دهد که گويی از صميم قلب خواهان وصلت با اوست." (۹)
برآوردن نيازهای جنسی شوهر تا آن جا پيش می رود که ضرورت عمل به آن حتا از به جا آوردن وظايف دينی نيز مهم تر می شود:
" زن حق ندارد نماز خود را طولانی نمايد. هنگامی که شو هر در رختخواب منتظر اوست، او حق ندارد به اعمال مستحبی نماز چون تعقيبات نماز بپردازد." (۱۰)
بنابراین، میل جنسی زن توسط قوانین اسلامی به رسمیت شناخته می شود اما باید منحصرا در چارچوب یک معامله ی خرید و فروش (ازدواج دائمی یا موقت) قرار بگيرد. افزون بر اين، اين ميل می بایست مطيع ميل جنسی مرد و تحت تسلط او قرار گيرد. پس هر گونه حرکت و اقدام که ممکن است اين نظام سلسله مراتبي را زير سوال ببرد مجازاتی به دنبال دارد، مانند مجازات مرگ توسط سنگسار که برای زن زناکار تعيين شده است. مقامات رسمی و حقوقدانان تنها کسانی هستند که می توانند برای روشن کردن خط قرمز ها، آشکارا به بحث در مورد مسئله ی ميل جنسی بپردازند. در فيلم ها، رمان ها و يا داستان ها هرگونه نمايش ميل و اشتياق جنسي، هر نوع تماس بدنی بين زن و مرد ممنوع است و سانسور حتا شامل حال صحنه های در آغوش کشيدن پدر-دختر و مادر-پسر نيز می شود.
1 Comments:
به نظر من، چه زن و چه مرد تا يكديگه رو به عنوان يك انسان با تمام حقوق انساني به رسميت نشناسند، اين مسائل حل نمي شه. و حل دولتي اين مسائل غير ممكنه. چون دولتها از اين مسائل نفع مي برند. فقط خودمون هستيم كه مي تونيم براي هم ارزش قائل بشيم و براي هم بمونيم
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home