September 14, 2007

مبارزه با بدحجابي به طور كامل

***************************************************


داستان ما داستان يك دانشجو است كه توانست در 5 ترم فارغ شود

ترم اول: خوشحالي- شادي- قبول شدم- «تبريك»- كيف سامسونت- كلاس گذاشتن- خودبزرگ بيني- اعتماد به نفس كاذب- بحث سياسي، فرهنگي- آدم حسابي- فرهيختگان جامعه- نخبگان مملكت- آينده سازان كشور- روزنامه- جزوه- كتاب- درس- نت برداري- حضور، غياب- صندلي رديف اول- سرچ تحقيق در سايت گوگل- اميد به آينده- تلفن به مامان:"مامان! دانشگاه خيلي خوبه!"
ترم دوم: سلام- خوبي؟- دختر،پسر- اكبري- صالحي- احمدي- اين خوبه- اون بهتره- انتخاب اصلح- فردا قشنگه- حضور،غياب- آيينه- آب شونه- عطر- ادكلن- آينه- گرفتن جزوه- صندلي رديف وسط- بازم سلام- چت- اوه آخر ترمه!- شب امتحان- معدل 12- تلفن به مامان:"مامان! دانشگاه بد نيست!"
ترم سوم: تريپ پروانه اي- كافي شاپ- قرار- نيومد-قرار- ايندفعه اومد- ضدحال- رفت(به همين راحتي!)- غصه- دلتنگي- افسردگي- دوست بد- سيگار- كلاس دودره- واسه من هم حاضر بزن- شب امتحان- جزوه ندارم- تقلب- ده- مشروط- تلفن به مامان:" ميگذره!"
ترم چهارم: مخ زدن- نگين- افسانه- آرزو- الميرا- رديفه!- خونه[ ]- سيگار- دود- بنگ- حوصله ندارم- بي خيالي- غيبت- غيبت- غيبت- صحبت با استاد- تقلب- ده- اتاق استاد- مشروط- مامان زنگ مي زنه:"پسرم خوبي؟!"
ترم پنجم: خواب- بيداري- خونه- سيگار- بي حوصلگي- زغال خوب- شيشه- تبديل شدن به يك رفيق ناباب براي بقيه- خواب- بيداري- خونه- شيشه- بي حوصلگي- ذغال خوب- خواب ... خواب ... خواب ... خواب ... – نه انگار بيدار بشو نيست، مرده!!- از مرده شور خونه تلفن به مامان:"بياين،بچه تون رو ببرين!"
و اينگونه بود كه اين دانشجو در پنج ترم توانست فارغ شود ... البته از زندگي!!


***************************************************

تن فروشی مردانه در تهران


شهرزاد نیوز: عرفان را در يكي از پارك‌هاي شمال شهر تهران مي‌بينم. پسر 28 ساله‌اي كه كتابي از "كافكا" به دست گرفته و مشغول نت برداري از كتاب است. عرفان 5 سال است كه به زناني كه مشتري او هستند خدمات جنسي ارائه مي‌دهد. عاشق فلسفه، زن و شغل خود است. به زعم خودش تن فروش حرفه اي و متخصصي است و تفاوت زيادي با نامزد خود دارد كه همكار اوست. به نظر او مردي كه خدمات جنسي ارائه مي‌دهد خوشبخت‌تر است و مثل زنان روسپي افسرده نمي شود.

گفت و گو با عرفان سلسله مراتب فرودستي و فرادستي زنان و مردان را به خوبي نشان مي‌دهد. عرفان شغل خود را تخصص بي نظيري مي داند و درآمدي بسيار بالاتراز همكاران زن خود دارد. خود را تحقير شده نمي‌يابد و زندگي خود را مدرن و توام با خوشبختي مي‌داند.

وقتي مي خواهم از 5 سال پيش بگويد و اينكه چرا چنين فكري به سرش زد، خيلي ساده مي‌گويد: درست مثل همه زنان فاحشه. من از زمان نوجواني مثل اكثر پسرهاي جوان متوجه بودم كه براي زنان ميانسال جذابيت هايي دارم. آن زمان كه شروع به كار حرفه‌اي (به اين معني كه بخواهم پولي بابت خدماتم بگيرم)کردم، دانشجوي دانشگاه تهران بودم. چند بار از طرف همكلاسي‌هاي مسن تر و حتي يكي از اساتيد به من پيشنهاد شد كه فقط با آنها سكس داشته باشم. و بعد يكي از همان ها بود كه به من پول خوبي داد و گفت حاضر است اين رابطه را به همين شيوه ادامه دهد. شروع كار از همين روابط جسته گريخته بود.

شيوه جذب مشتري عرفان كم كم روشمند مي‌شود. او مي‌گويد: دو سال بعد از آن كه چند مشتري ثابت پيدا كرده بودم خانه اي در شمال شهر اجاره كردم و تردد در شمال شهر من را نسبت به بوق ماشين زنان حساس كرد. با زنها مي رفتم و تمام مدت از اينكه مثل بچه نوازشم مي كنند و تا 600 هزار تومان براي يك شب به من مي دهند احساس غرور مي كردم.

او احساس خود را نسبت به زنان اينطور توصيف مي كند: اوايل چندان از زنها خوشم نمي‌آمد يعني فقط به سكس و جنبه هاي جنسي زنان فكر مي‌كردم. ولي بعد از اينكه اين كار را شروع كردم عاشق زنها شدم. موجوداتي بسيار ظريف هستند و پيچيدگي هايي دارند كه از كشف آنها در هر زني لذت مي‌برم. زنان ميانسالي كه مشتري من هستند واقعا ترسناك هستند. وقتي با من حرف مي‌زنند از درك آنها و از پيچيدگي دنياي ذهني آنها وحشت مي كنم. ساده ترينشان از بزرگترين مردهايي كه مي‌شناسم پيچيده تر هستند. من با تك تك مشتريانم عاشقانه مي خوابم.

عرفان با وجود اينكه سال‌ها كنار خيابان ايستاده و امروز هم همه مخارج سنگين خود را از همين طريق تامين مي كند اما هيچ‌گاه احساس حقارت را در مقابل مشتريانش حس نكرده. وقتي در اين مورد خاص صحبت مي‌كند نشاني از افسردگي و تحقير شدگي يك زن روسپي در حرف‌هايش نيست. همانطور كه نشاني از آن نگاه اومانيستي و عاشقانه نسبت به زن. مي‌گويد: اين زنها هستند كه به من نياز دارند. زناني كه مي دانم حاضرند به خاطر خدمات من پول زيادي بدهند. بارها در رختخواب امتحانشان كردم. آنها تا 10 برابر توافق اوليه را با كمال ميل مي‌پذيرند.

در حاشيه همين حرف‌ها همكاران زن خود را سرزنش مي‌كند و مي‌گويد: زنها بيخود موضوع را براي خودشان نكبت‌بار مي‌كنند. البته جامعه هم به اين موضوع دامن مي‌زند. اين يك شغل است مثل همه شغل‌ها. وقتي اينطور به موضوع نگاه كنيم قضيه حل مي‌شود. من يك تخصص دارم. بدن و قيافه خوبي دارم، پس از آن استفاده مي كنم تا خوب زندگي كنم. هيچ چيز هم نمي‌تواند اين كار را براي من قبيح و زشت جلوه دهد. زنان زيادي به خدمات من نياز دارند و من هم به پول زيادي نيازمندم. پس قضيه ايرادي ندارد. يك معامله عادلانه!
عرفان مي گويد زنان روسپي همه زندگي خود را وقف شغل خود و دردسرهايش مي كنند در حالي كه او به تفريح، موسيقي و مطالعه خود هم مي رسد. البته او به اين نكته توجه نمي كند كه درآمد او قابل مقايسه با زنان روسپي نيست. امنيت او تا اين حد در خطر نيست و حس خرسندي او را هيچ يك از زنان همكارش تجربه نمي‌كنند.

در منطقه‌اي كه مشتريان عرفان زندگي مي كنند، قيمت يك روسپي زن بين 50-150 هزار تومان است در حالي كه او براي هر سرويسي كه ارائه مي‌كند بين 300 تا 600 هزار تومان پول مي‌گيرد. اين رقم باورنكردني را مي توان با ديدن لباس هاي ماركدار، ماشين گران‌قيمت و منزل شخصي‌اش حدس زد.
عرفان مي گويد تا وقتي كه توان اين كار را دارد بي‌هيچ شرمساري اين كار را ادامه خواهد داد و :" خدا را چه ديدي شايد با يكي از مشتريانم ازدواج كردم. آنها دوست داشتني و عاشق شدني هستند".



9 Comments:

Anonymous Anonymous said...

agha manzur az neda tooye term e sevom chi boud????

12:21 PM  
Anonymous Anonymous said...

agha kaamelan ettefaghi boode...shoma bebakhshid....alan pakesh mikonam aslan!

12:41 PM  
Anonymous Anonymous said...

ash jan,
zaheran age asaalem ham nagire khiyaali nist...baba kar too tehroon faravoone ;)))

1:36 PM  
Anonymous Anonymous said...

Golbarg man ino aslan ghabul nadaram. mashalah tu tehran aghayuni ke kheili taaleb bashan faravunand o baid midunam khanumi paye bashe o dar bemune! ine ke ye million shabi o bavar nemikonam. be khosus ke chand ta zan hastand ke unghadr AZ KHODESHUN daramad darand? yeki az dust haye man ye dusti dare ke faghat "bokoneshe"! va guya taraf kheiliam varede! pul muli ham dar kar nist! kholase reference ziad ghavi nist be nazare man. hala farz kon man ham ye site bezanam djnews o tush dari vari binivisam! ki be kie baba!

8:55 PM  
Anonymous Anonymous said...

rasti man inja mazene gereftam, gheimat ha kheili ba ham fargh nadare. amma mard ha shayad 1/40 zanha bashand... gheimate jense khub tu maye haye 100$ sa'ati ast. (albatte khodeshun migan ya 100 roses ya 100 kisses!!!) inja hame chiz online ast, va mahale i nist ke beri unja jam bashand! bara hamin ham gamun konam emkane chune zadan ham bashad!!! hala yehoi mazane Iran chera inghadr fargh dare, khoda aaleme! hatta injash ham agar taraf (khanumi) paye bashad, kafi ast shab beravad yek faghare dance club va motmaennan ghodrate entekhabe bala, va masale hall! talabe faravan faravan!

9:03 PM  
Anonymous Anonymous said...

hahahahhahaha ... i love you dj!! kheili naaz menevisi! va estedlal hat kamelan ghaboule.
beh nazar e man ham in matlab bishtar mesle ye kaar e tarjomeh mimouneh (deghat konid khat e akharo... ) ba'eed e keh yeki too mokalemeh az kalameye 'aashegh shodani' estefadeh koneh.

7:37 AM  
Anonymous Anonymous said...

به به چه خبره اينجا....نبودم ميبينم اين آقاي اش فکر کرده من روزه سکوت گرفتم...نه عمو..ما هستيم..تا آخرين قطره خونمونم هستيم...فقط گرفتار اسباب کشونيم، بذار تموم بشه ..ميام و اونوقت ببينيم کي کم مياره..منتظر باش

12:03 PM  
Anonymous Anonymous said...

khodaya khodet be kheyr begzaroon....
engar in khoon o khoonrizi gharar nist tamoom she!!!!!
baba bikhiyal...

12:48 PM  
Anonymous Anonymous said...

ذکات زیبایی حیاست

5:47 PM  

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home