August 18, 2009

طرف خیلی صدا و سیماست: خالی می بنده مثل تراکتور.
یارو خیلی نوکیاست: از اون خبرچینای دِبشه.
یارو خیلی کامران نجف زاده ست: این اصطلاح که چه عرض کنم، این فحش، خیلی کاربرد دارد چون چندین لنترانی را با هم در خود جای می دهد. یعنی طرف خیلی دغل، شارلاتان، وطن فروش، بدبخت، خاک بر سر، بی همه چیز، دو قرانی و عقده ی متحرک است.
طرف از اون تأیید رهبری شده هاست: می خوان به ما زور چپونش کنن.صدا و سیماش کن: یه جوری بایکوتش کن که انگار اصلاً وجود نداشته.
تلویزیون داره مثل سیل سریال و فیلم پخش می کند: کودتا شده..
قضیه خیلی بیست و سیه: قضیه خیلی بند تنبونی و آب دوغیه.
حرفت در حد بیست و چهار میلیون رأی احمدی نژاد بود: خیلی دروغت گنده بود، یکم کوچیکترش کن که باورمون بشه.
رأی: یک کاغذی که ما هر چیزی رویش بنویسیم (میرحسین، کلثوم ننه، غزن کفش، گوش پاک کن) احمدی نژاد تعبیر می شود، هرچقدر تایشان کنیم باز هم صاف و اتو کشیده می مانند و ما آن ها را در صندوق می اندازیم ولی نمی دانیم چرا سر از کوچه و خیابان و بیابان در می آورند.
مگه وزارت کشوره؟: مگه خم رنگرزیه یا حوض نقاشیه که مرد صورتگربندازم توش و چیتوز بکشم بیرون؟
مثل جنبش سبز می مونه: دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره
هرکی با علی در افتاد، ور افتاد: با من زیاد کل کل نکن، اعصاب ندارم، می زمنم می کشمتا


0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home