February 22, 2010


دلم برای روزهای بدون حرف و حدیث تنگ شده.
دلم برای قهوه‌ای بدون دلشوره و واهمه از اظهار نظر دیگری تنگ شده.
میدانم، زبانم تلخ شده و چشمانم ریزبین، می‌دانم، ولی‌ تاب بیاور...بدون باور تو، من ساکن میشوم و بی‌ بال...و این در توان من نیست.
دلم برای غلظت لحظات قدیم تنگ شده...و این زمان لعنتی چه لذتی میبرد از اینکه همهٔ توانش را مثل سیلی‌ حواله‌ام کند



1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

ghalat kardam be khoda ,:((

9:29 PM  

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home