September 30, 2015
September 28, 2015
هيچ وقت فاصله ات رو از هزاران كيلومتر از من كمتر نكن. هيچ وقت تو هواى من نفس نكش.
هيچ وقت، هيچ وقت، هيچ وقت...
September 27, 2015
We should always expect it..we should never say never..it happens again, believe me..you will be hit by love again..and when that happens, well cheers to that :)
September 26, 2015
I don't know but when you get notting but shit from someone and you still have feelings for her, it's time to start getting worried for yourself...!!
September 25, 2015
September 24, 2015
September 23, 2015
September 22, 2015
I'm feeling better..hour by hour..day by day...the more I empty myself from you, the more I am getting filled by myself. And nobody knows how much I have missed myself :)
Now I realize how dangereous it is to stick to the picture we make in our mind from people. We want them to be what we actually need them to be..but they are not and they won't be!
September 19, 2015
September 17, 2015
September 16, 2015
I can smell some good news from Australia..I may need a pinch of luck and a warm heart. It may be a new chapter just on the other side of the world..far..and it is far indeed!
September 15, 2015
کیستی که من
اینگونه
به اعتماد
نامِ خود را
با تو میگویم
کلیدِ خانه ام را
در دستت میگذارم
نانِ شادیهایم را
با تو قسمت میکنم
به کنارت مینشینم و
بر زانوی تو
اینچنین آرام
به خواب میروم؟
□
کیستی که من
اینگونه به جد
در دیارِ رؤیاهای خویش
با تو درنگ میکنم؟
- احمد شاملو
September 14, 2015
September 13, 2015
سهند ايرانمهر:
زمان رفتن ها ، دل كندن ها و گسستن ها از طعم گس شان معلوم است. از هيجاني كه ديگر بر نمي انگيزد و از حالي كه هيچ چيزي به تلاطم اش نمي اندازد و از ساعت هايي كه جز صداي تيك تاك چيزي در چنته ندارند. هميشه بعد از خط ممتدي از لحظاتي كه شكل هم اند و آدم هايي كه مثل هم حرف مي زنند و مثل هم عاشق مي شوند و مثل هم از هم دور مي شوند و همه چيزهاي مثل هم ديگر، نوبت سكوت مي شود. سكوت، سكوت، سكوت.
سكوت حرف نزدن نيست، سكوت ايمان به بي ثمري اصوات است. بي رغبتي به اينكه بداني چه كسي مي خواهد فاتحانه، حرف آخر را بزند و اشتياق به اينكه گوشه اي بنشيني به دريا دريا حرف كه براي نگفتن داري، فكر كني .
سكوت مذهب آدمياني است كه از عصاي واژه هاي پيامبر دروغينِ " معناها" و در رويارويي با امواج مشوش " درنيافتن" ها، معجزه اي نديده اند.
كلمات و واژهايي كه بر زبان آدمي مي لغزد و ناطقش كرده، نعمت نيست، نقمت است و شايد نكبت وقتي يك گاو با يك صامت و يك زاغ با دو مصوت، گاو و زاغ ديگري را مي خواند و جواب مي گيرد و آدمي با اين همه صامت و مصوت و كلمه و جمله در مي يابد كه هيچ انساني آن ديگري را در نمي يابد...
It's so so good to be angry and to stay angry..because it opens up your eyes and let you see things you never could see.
Whole my life I tried to learn to control my anger and myself, and now it's time to let it out. And you better know, music stops one day and then you will suffer for the rest of your life, if and only if, there is any pieces of dignity left in you.
Cheers to the most possible angry, disappointed and pissed off life I could ever have!!
September 12, 2015
September 10, 2015
September 8, 2015
We randomly..forget who we are..what we can do...what we should do...and what we SHOULD NOT do!
p.s: replace do with say and read again!!
September 7, 2015
I met konhere after about 2.5 years today and strangly he was so nice to me :)))
And So many old memories came back to me...
This uncertain vivid picture will kill me..but who cares! It's the law of conservation of energy anyway!!!!
September 5, 2015
September 3, 2015
انسانها به میزان حقارتشان دروغ میگویند
تا حقارتشان را جبران کنند!
و به میزان فرهنگشان اعتماد میکنند! هرچه فرهنگشان غنی تر باشد بیشتر به دیگران اعتماد میکنند.
به میزان هویتشان عاشق میشوند! هرچه هویتشان عمیق تر درعشق شان وفادارتر . . .
به میزان کمبودهایشان آزارت میدهند!!!
به اندازه درکشان می فهمند
و به اندازه شعورشان به باورها وحرفهایشان عمل میکنند.
September 2, 2015
ﺍﻏﻠﺐ ﮐﻪ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﯾﮏ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ
ﻗﺴﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﯾﻢ
ﻗﺴﻢِ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ
ﺗﺎ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ
ﺍﻭ ﮐﻪ ﺍﻭﻝ ﻗﺴﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ اﻭﻝ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ.
ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﮐﻪ ﺍﻭﻝ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮐﻪ ﺩﻭﻡ
ﺯﯾﺎﺩ ﻓﺮﻗﯽ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﻓﺮﻕ ﺁﻧﺠﺎﯾﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﯾﺎﺩﺵ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ.
ﺍﺻﻼ ﯾﺎﺩﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻫﻤﻪ ﻗﺴﻢ ﮐﻪ ﺣﺎﻻ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﺪ
ﻭ ﯾﮑﯽ ﯾﺎﺩﺵ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ
ﻗﺴﻢ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺣﺮﻑ ﻫﺎ ﺭﺍ...
ﻭ ﺩﺭﺩ ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎﯾﯽ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﮐﻪ ﺭﺍﻩ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
ﮐﺎﺑﻮﺱ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ
ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺍﻭ ﺑﻮﺩﻩ
ﮐﻪ ﻗﺴﻤﺶ ﻗﺴﻢ ﻧﺒﻮﺩﻩ
ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ...
ﺩﺳﺖ ﺑﺮ ﺩﻫﺎﻥِ ﮐﻼﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ
ﺑﺎ ﻗﺴﻢ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﺬﺍﺷﺖ
ﺗﺎ ﻻﻝ ﺷﻮﻧﺪ ﺑﻤﯿﺮﻧﺪ ﺍﺻﻼ
ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺸﻮﻧﺪ ﺁﻓﺖ
ﮐﻪ ﻧﺸﻮﻧﺪ ﺷﯿﻄﺎﻥِ ﺭﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ عشق
ﮐﻪ ﻧﺸﻮﺩ ﺑﻼﯼِ
ﺧﺎﻧﻤﺎﻥ ﺧﺮﺍﺏ ﮐﻦ
ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺍﮔﺮ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺑﺎﺷﺪ
ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺍﮔﺮ ﻣﺎﻧﺪﻥ
ﺩﻝ ﮔﻮﺍﻩِ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻗﺴﻢ ﻫﺎﯼِ
ﻧﮕﻔﺘﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ ...
- I'm leaving..
~Where to?
- Neverland
~ Have you found it?
- Oh, no. But I'm told it's somewhere between yesterday and past
~ Going alone?
- Oh, no. With my all memories
~ Will you be back anytime soon?
- There is no way out of Neverland
- :)
~ :)
I'm thankful, to my intelligence, which always saves me!
And I'm hopeful, as my intelligence guides me to where I am supposed to go!
And I'm sure that my intelligence fucks the fools around me!!!!
p.s: apparently it wasn't me, it was my intelligence talking :)))))
September 1, 2015
It happens suddenly...you have no control over it..it happens and you suddenly feel good..everything changes..bad vibes disappear..hope and brightness fills you and it all becomes positive..and you can easily say "go to hell" to those you never could, and this is called freedom :)
نوشته اي زيبا از سهند ايرانمهر:
تهران ابری است و باران مردد و منقطع اما زیبایی می بارد. من عاشق هوای ابری ام. هوای ابری به من احساس امنیت می دهد. احساس یک روز پنج شنبه که فردایش تعطیل است و مادرم ، ماکارانی درست کرده که من بنشینم لب پنجره حیاط و آن را با ولع بخورم. هوای ابری به من احساس انتظاری را می دهد که بیهوده نیست. احساس اعتمادی که در بهترین جای خودش ، قرار گرفته است. من عاشق هوای ابری ام و احساس تلخی را که برا ی دیگران برمی انگیزاند را نمی فهمم. من عاشق هوای ابری ام. هوای ابری از وقوع می گوید . هوای ابری انگاری در آن ساعت های تکراری و روزمرگی هایی که رخوت و خمیازه می شود سنت، آمده است که در هوای آفتابی عافیت و سکون ،کمی عصیان کند. من هوای ابری را خیلی دوست دارم هوای ابری به رسمیت شناختن تشویش است. فهمیدن آشفتگی. هوای ابری انگار درک غرش دردی است که طی سالیان صبر و حنظل، بار گرفته اما حالاست که جسارت نعره زدن را یافته. هوای ابری بغضی است که از ملاحظه خسته شده، کتمانی که به افشا رسیده و آسمانی که از نفاق، با آن صورت آفتابی و زاهد وش اش، روی بر تافته. روز ابری یعنی روز آن ابری که غریبه است، سرگردان است، بی سرزمین است و غمگین و دژم و حالا به جایی رسیده که بی محابا داد می زند، برق چشمانش عالمیگر می شود و بی هیچ نگرانی می گرید. فکر کن: ابر با آن عظمت، راحت می گرید. روزهای ابری، روزهای آرامش آدم های مشوش است. روزهای به رسیمت شناختن تشویش و به حقارت نگرفتن گریستن. روزهای ابری عجیب خوب است. گاهی وحشتناک و شاید روزهای ابری اند که باعث شده اند گاهی بگوییم چیزی:"وحشتناک خوب است!" یا"وحشتناک زیباست".